امسال ننه سرما را ندیدم.
عجیب بود. او هر سال می‌آمد. با گلوله‌های برف، با باد زمستانی، و گاهی وقت‌ها با دست خالی؛ به هر حال می‌آمد. پیرزن چادری هرگز کسی را منتظر نمی‌گذاشت. او می آمد. چون نیامدن در ذاتش نبود.
اما امسال نیامد. باید می‌آمد. چرا نیامد؟!
خورشید می‌تابید. جیرجیرک آواز می‌خواند. زمین گرم‌ می‌شد و اعداد روی تقویم یکی پس از دیگری خط می‌خوردند. و کم‌کم، بهار از راه می‌رسید.
اما ننه سرما نیامد. باید می‌آمد. اگر ادامه می‌داد؛ دل مردم برایش تنگ می‌شد.
بهار شد. تابستان آمد و پاییز هم گذشت. و باز، ننه سرما نیامد. باید می‌آمد. چرا نیامد؟!
از خانه رفتم بیرون. در خیابان‌ها قدم زدم. مردم را دیدم که ککشان هم نمی‌گزید. زمستان؟ که چه؟ اهمیتی نداشت. چیزهای مهم‌تری از طبیعت و توازن فصل‌ها بود. فقط کار در کارخانه. فقط زندگی ماشینی. فقط سوخت فسیلی.
ننه سرما نیامد. باید می‌آمد. چرا نیامد؟!
رفتم دنبالش. آن جا که آخرین دانه‌های برف آب می‌شدند؛ روی کوه‌ها، در دورترین نقطه‌ی دنیا، ننه سرما را پیدا کردم. روی قله ایستاده بود. چادرش را جمع و جور کرده و چمدانی از جنس دانه‌های برف روی هوا معلق مانده بود.
او را دیدم. او هم مرا دید. لبخندی زد که گرم‌تر از شعله‌های آتش بود. او سرمایی در دل آتش بود. اما مردم... داشتند آبش می‌کردند.
نزدیکش شدم. دورتر شد. صدایش زدم. لبخندش ضعیف‌تر شد. و...از من فاصله گرفت؟!
التماس کردم: «ننه سرما. نرو.»
چادرش را مرتب کرد و بالا و بالاتر رفت. گفت: «باید برم. آلودگی هوا برای من مثل آتیشیه که آدم برفی رو آب می‌کنه. پس... معذرت می‌خوام. نمی‌تونم بمونم، ننه.»
نتوانستم جلویش را بگیرم. او رفت. سال بعد، سال بعد و سال‌های بعدش هم درست و حسابی نیامد.
ننه سرما رفت و به ندرت سر و کله‌اش در کوهستان‌های دور دست پیدا می‌شد. با این حال، زود می‌رفت.
ننه سرما نیامد. درست است که باید می‌آمد؛ اما ما دنیا را با دست خودمان به هم ریختیم. همه چیز را به هم زدیم و فقط به فکر خودمان بودیم. پس حق نداریم بگوییم چرا.

 

پ.ن: عرضم به حضورتون که بازم بیان خراب شده. پنل ها بالا نمیان.

ولی به لطف  آقای عینک فهمیدم چجوری باید این سد خطای 504 رو شکوند!

برین تو باکس دنبال کننده های یه وبلاگ. و یه وبلاگی رو انتخاب کنین که دنبالش نکردین. کلیک کنین روش و گزینه ی این وبلاگ را دنبال کنید رو بزنید. بعد بهتون میگه که باید وارد پنلتون بشین. ورود رو بزنین و خیلی راحت می پرین تو آغوش پنلتون!!! ^__^