دیشب داشتم فکر می کردم باید از یه اسم خیلی خاص برای پست بعدیم استفاده کنم. یه اسم جذاب و یا شاید هم دهن پر کن؛ تا وقتی بقیه می خوننش احساس کنن جایی دور تر از اتاقشون نشستن و صدای جیرجیرک ها توی گوششونه D:
این اوخر خیلی درمورد احساساتم نوشتم. الان که بر می گردم و پست های قبلیم رو می خونم، متوجه می شم یه برچسب بزرگ روی همشون چسبونده شده:
فریاد برای فرار از خونه.
اما وقتی بهش فکر می کنم، می بینم اون قدرها هم با توی خونه موندن مشکلی ندارم. شاید در گذشته ای بسی دور (دو روز پیش رو می گم) فکر می کردم تنها خاطرات نوجوونیم محدود به کامپیوتر، موبایل و اینترنته؛ اما در حال حاضر هر خاطره ای توی ذهنم ثبت شده به جز موبایل و کامپیوتر. یعنی بهش فکر می کنم، اما زود از ذهنم پاک می شه.
از الان به بعد، تصمیم گرفتم چشمام رو به "تو خیلی از چیزهایی رو داری که دیگران ندارنش" مجهز کنم. چون آدم یه بار بیش تر که زندگی توی دنیا رو تجربه نمی کنه.
بعد رفتم سراغ ذهنم. کتاب خوندم، چندتا انیمه ی درست و حسابی دیدم، برنامه های آموزنده ی تلویزیون رو تماشا کردم و سر آخر ذهنم به هواپیمایی از جنس تخیل مجهز شد.
تا حالا یه آتیش بازی واقعی رو از نزدیک دیدین؟ من که یادم نمیاد دیده باشم. اما می تونم نورهای رنگی ای رو تصور کنم که آسمون شب رو می شکافن و تا انتهای دنیا پیش می رن. به انتها می رسن، تموم می شن، اما پرواز ذهن من هیچ وقت تمومی نداره.
ذهن مثل یه حصاره. محدودیت هم کلبه ایه که درون حصار قراره داره. تو اون جا نشستی. داخل کلبه. اتفاقات زیادی اون بیرون در جریانه. هر روز هزاران نفر متولد می شن، می خندن، گریه می کنن، زندگی می کنن و می میرن. تو به وجود آورنده ی خنده نیستی. خالق آتیش بازی توی ذهن توی منم نیستی. اما یه چیز رو می دونی، همه ی این ها برای توئه. فقط کافی حصار رو بشکنی و به ذهنت اجازه ی آزاد بودن بدی.
یه سری چیزا هستن که ما هیچ نقشی در به وجود امدنشون نداریم. دقیقا مثل همون مثال های قبلی.
داستانی که نوشته می شه، از قبل وجود داشته. فیلمی که ساخته می شه از قبل وجود داشته. همه چی از قبل وجود داشته. فقط لازمه که کشف بشه.
اگه توی کلبه بمونی هیچ کدوم از این ها رو نمی تونی کشف کنی. ایده های ناقصت بی فایده می مونه و داستان ننوشته ات روی دستت.
اما حصار ذهن من خیلی وقته که شکسته. منتها هنوز در جست و جوی ایده های جدیده. در جست و جوی قصه ها و راز آتیش بازی آسمونش.
پ.ن1 : منم به جمع فونت دوستان میخکی پیوستم. به لطف راینر عزیز الان وبلاگ منم هنری شده! دستت درد نکنه راینر جان:)))
پ.ن2: دیروز بیان بازم ارور داد. خواستم بگم اگه اتفاقی چیزی افتاد؛ من رو این جا می تونید پیدا کنید.
ولی من حاضرم هرکاری بکنم که تو خونه بمونم:)))
یعنی اگه بخوان منو شکنجه بدن باید ببرنم مهمونی یا گردش-_-
تفریح خارج از خونم فقط به گشتن و پرسه زدن تو سطح شهر اونم تنها وبی هیچ هدفی خلاصه میشه+ گشتن تو کتاب فروشیا و ذوق زدن بابت جذابیتشون=)
هعیی...
منم با اینکه یه آدمی بودم که همیشه زیاد بیرون نمیرفتم و توی خونه بودم اما دلم میخواست برم بیرون، الان دیگه هیچ انگیزه ای ندارم. میخوام هردفعه لی لی کنان بپرم توی اتاقم و آهنگ گوش بدم، کتاب بخونم، انیمه و سریال ببینم، و تایپ کنم=) یعنی روحیات متغیر من کاملا الان خونه نشینی میخواد و غرق شدن توی کتابم=) تازه یه سریال جدید پیدا کردم=))
پ. ن:دوباره از صفحه نظرات پستای مردم به عنوان دفترچه یادداشت استفاده کردم - _- شرمنده=)
پ. ن2: فونت جدید مبارک=))
همه ما باید حصار ذهنمون رو بشکنیم و بیایم بیرون و ذهنمون توی آسمون اوج بگیره:)
نمیگم ذهن منم حصارو شکسته ولی یه شکاف کوچولو توی حصار ایجاد کرده و داره ازش بیرون رو نگاه میکنهD:
دیروز بعد از مدت ها از خونه اومدم بیرون واقعااااااا احساس میکردم سالهاست که از خونه بیرون نیومدم(من فقط تنها باری که از خونه بیرون میام هر هفته چهارشنبه ها میرفتم خونه مامان بزرگم برمیگشتم و پا توی داخل شهر نذاشته بودم:/)و خوب نیومده بودم._.XD ولی میدونی با این که ما از خونمون بیرون نمیریم ولی دنیامونو توی همین فضای بسته میسازیم:)با پیدا کردن دوستای مجازی..با سفر کردن ذهنت به شهرهای مختلف با دیدن انیمه و فیلم و کتاب و خیلی چیزهای دیگهD: میدونی هیچ محدودیتی نیست! هممون میتونیم با هر چیزی زندگیمونو بسازیم فقط باید به قول تو"حصار ذهنمون رو بشکنیم^^"
+چقدر فونت خوشگلههههه داره به سرم میزنه منم فونتمو عوض کنمXD
+چه کار خوبی یادم باشه بیام اینجا پیدات کنم شاید منم باید بزنم یدونه توی بلاگفا
به به! فونت استلایی ×_×
من با خونه موندن مشکلی ندارم راستش ! ازش لذتم میبرم :/
#از_خصوصیت_های_یک_درونگرا !
@ راینر
عه شما هم بلدید فونت عوض کنید ؟ *-*
@ موچی
عوض کن قراره ست بشیم !!!!
@ آرتمیس
چرا نیومدی بدو من الان با کی صفحه چت درست کنم *-*
بچه ها جدی جدی ناراحت نمیشید که من تو پستاتون صفحه چت درست میکنم 0.o
اگه ناراحت میشید بگید قول میدم خودمو کنترل کنم :/
برا من فقط اینش رو مخه که یکسره همه چیو باید ضد عفونی کنی ×_×
چون اصلا چیزی به فکرم نمیرسه که اولشو بگم و بعد شما بقیه شو بگید ://////
وایولت باورت نمیشه ولی همه دارن فونتشونو عوض میکنن ×_______×
بعد اینکه من عوض کردم ، بعد عشق کتاب ، بعد تو ، آیلین هم عوض کرده ، حنا داره روش کار میکنه ، موچی هم میخواد عوض کنه 0.o
خدای من 0____0
ست میشیم هممون ! اصلا میخواید قالبهامونم یه مدل کنیم ×__×
بدک نیستا ! فونت استلایی *-*
مثل هم مثل هم نه خیلی مسخره میشه :/
مثلا قالب وبلاگ من ، ولی عکساشون فرق کنه ! آهان مثلا مثل من و سولویگ ×__×
وااااایییی فکر کن همگی وایولت جی آرون 😂😂😂😂
آره آرتی کجاییییی بیا دلمون تنگولید برات :"(
سلام ♥_♥
هزینه دارهها. هزینهاش میشه این که مثل همیشه قشنگ بنویسی و همیشه قشنگ تر از قبل ^_^
منم به احتمال زیاد قراره یه فونت و قالب جدید دست و پا کنم ببینم چطوری میشه :)
(وی زیپ کیفش را میکشد و کم کم عازم بلاگفا میشود.)
@استلا
من یه قالبایی ادیت کردم که همه جمیعا کف میکنن ببینن ولی متاسفانه الان دیگه نه وقتشو دارم نه حوصلشو ببینم امروز میتونم یه کاری بکنم برای وبلاگ خودم یا نه...
@استلا
آقا همینجوری شد بخدا . می خواستم اسم فونت رو سرچ کنم زدم فونت استلایی XDD
@وایولت
فکر بدی نیستا . همه قالباشون شبیه هم 😂 ملت قاطی می کنن XD همه خانم ایکس میشن اون موقع همه میرین افق ! ( دیوانگی خیلی خیلی از حد خود گذشته )
@راینر
عه ؟ چرا بلاگفا ؟
( وی اصلا سعی ندارد جناب راینر را متقاعد کند به وی نیز کمک کند )
@آرتمیس
من در خدمتم هرکی کمک میخواد. شما هم میخواید فونتتون اینجوری بشه!؟
@ راینر
فعلا که همه دارن فونت استلایی خوشگلمو میدزدن :"(
@ آرتمیس
آرتیییییی اومدیییی ! بیا بغلمممم !
من خودم به تنهایی قادر بودم که صفحه چت درست کنم و تا یه جاهایی پیش رفتم ولی حالا که تو اومدی خیلی خوبه *-*
وایولت
منم میخوام فونت عوض کردن یاد بگیرم :(((
@ آرتمیس
تکبیییر !
+ بچه ها اسماتون رو کیبوردم هی پیشنهاد میده 😂
@استلا
بیا خودم بهت یاد می دم D:
من بلدم عوض کنم فونت های ساده مثل ساحل و پرستو و اینا ولی اینم عوض کردن فونت با میخک سخته و من چون با گوشیم نمی شه زیاد :*
@وایولت
باریکلاااا !
@ آرتی
آخه از راه دور نمیشه خوب یاد گرفت *اشک*
@استلا
*اشک بیشتر* اگه صد سال هم طول بکشه من یک روز حتما تو رو می بینم :)
میبینیم !
آرتی نمیخوای فونتتو عوض کنی ؟ ×__×
ببین یه روزی کرونا رفته و من 18 سالم شده و نمایشگاه کتابم بازه ، بیاید همو ببینیم :")
@استلا
نمی دونم ...جناب راینر قرار بود کمک کنه الان نمی دونم کجاس ؟ D:....:(
هعیی روزگار :(
یه چند نفری هستن ...
زیادترم میشن حالا صبر کن ×___×
این فونته انقد زیاد میشه که آخرش خز میشه 😂😐
@آرتمیس
آقا من شرمنده ام الان درستش میکنم. ببخشید اصلا حواسم به اینجا نبود.
(وی اهل رول و چت و این قرتی بازی ها نیست) 😅
@ راینر
هعییییییی ! دفعه آخرتون باشه به چت کردن ما میگید قرتی بازی @-@
@استلا
گومنناسای ^_^
@بازم استلا
چرا دلتون میخواد فقط خودتون این فونت خوشگل رو داشته باشید!؟ بذارید یکم این فضای بیان تمیز و خوشگل بشه یکمی گردگیری بشه! (وی دارد مخفیانه برای استفاده از این فونت اجاره میگیرد)
منم اینطوریم که اصلا دلم نمی خواد برم بیرون از خونه. یعنی درحالت عادی هم منو جز مدرسه و باشگاه و کتابخونه جایی نمی دیدن :)) الانم زیاد ناراحت نیستم از موندن توی خونه، فقط دلم برای کتابخونه و باشگاه تنگ شده واقعا.
+ به به! می بینم که اینجا هم به فونت استلایی مزین شده :دی مبارکه ^.^
@ راینر
معنی این چی میشه اونوقت ؟ ×__×
@ و بازهم راینر
بیان از نظر محتوا یه کم باید گردگیری بشه ! اینجا وبلاگ چرت خیلی زیاد داره ×__×
@راینر
آره واقعا. بیان تنها جاییه که قالب هاش خیلی خیلی ساده ن. و هیچ خبری از مدل های جدید و فانتزی نیست. :")
@استلا
گومنناسای در زبان ژاپنی به معنی معذرت میخوام هست (عینک دودی)
@دوباره استلا
یکمی دست و دلباز تر باشید دیگه! بذارید بقیه هم استفاده کنن. حداقل حال و احوالمون عوض میشه D:
@نوبادی
چی بگم آخه! ما دیگه خودکفا شدیم و با ادیت کردن خودمون قالبای خودمونو میسازیم :)
@ راینر
خواهش میکنم ! ( چرا من انقد از اسمتون خوشم میاد *-* )
@ و باز هم راینر
خیلی خب قانع شدم ! دستور میدهد : قانون ففما رو برداید ! ( ففما : فونتی فقط مخصوص استلا )
+ من ناخواسته شما رو هم به چت کردن وادار کردم ×___×
@ نوبادی
و باز هم خوشبحالتون :"(
@استلا
حتما چون آلمانیه :) اسمای آلمانی قشنگن...
@استلا دوباره
♥_♥ از این لطف شما بینهایت سپاسگذاریم. قول میدهیم با این فونت بهترین محتوا را ارائه بدهیم.
خب خب بچه ها فونت آزاد شد! 😅😅 تا دوباره این قانون وضع نشده زود بجنبید...
+ 😢
@ راینر
اسم آلمانی دخترونه سراغ ندارید ؟ ×_×
@ دوباره راینر
آره آره فقط بدویید کم کم دارم منصرف میشم ... !
@راینر
الان تو گوگل سرچ کردم زده : راینر ماریا ریلکه از شاعران مشهور آلمانی !! شما هم شاعرید ؟ D:
آقا آقا آقا!
هفته سوم مال من بود! مثل اینکه یادتون رفته! (عینک دودی) تازه یه ایده خفنم دست و پا کردم درمورد خودمون=)
+نمیدونم ولی من حس خوبی راجع به این دیدن خودمون تو نمایشگاه کتاب ندارم:/ البته درمورد خودم. (حالا میبینیم اصلا نمیخواین منو تو نمایشگاه کتاب ببینین-_-) ولی اگه یه روزی قرار گذاشتین. من فکر نکنم بیام. دوست دارم با عشق کتاب دوست باشین و اونو توی بیان ببینین. نه امیریوسف.
هفته سوم مال مونی مگه نبود ؟ *تفکر*
الان که گفتی امیر یوسف یه دقیقه خواستم بگم امیر یوسف کیه !XD اصلا بهت نمی یاد @-@ عشق کتاب من تو رو به عنوان یک نویسنده دانای کل می بینم در آینده =)
( و البته خودم رو D: )
@آرتی
نه بابا مال من بود=) فکر کنم خود وایولتم نوبت داده بود بهمون=) یا... کی نوبت داد به ما؟
ممنونم آرتی=) نمیدونم ولی خودمم اصلا نمیتونم عشق کتابو امیریوسف تصور کنم:/ انگار دوتا شخصیت جدان://
+خدایا الان دارم میخونم نظر قبلیمو چه چرت و پرتایی نوشتم:// شبیه اینایی نظر نوشتم که.... عامم... اینایی که یه جوری ان! :/ افسرده ://
++ اون موقع ها که جادوگران بودم توی تالار خصوصی گریفیندور مافیا بازی میکردیم=) داشتم فکر میکردم تو بیانم میشه مافیا بازی کرد؟ ( یه جورایی مجازی طوری!)
@ عشق کتاب و آرتی
اصلا مگه کسی نوبت داد ؟ الان فردا وب کی باید پلاس باشیم 0__0
هوممم ... چه جوری میشه بازی کرد ! ×__×
@استلا
آره نوبت دادن=)) فردا نوبت وایولته=))
اونم من یکم تحقیق میکنم مجازی بازی کردنشو میفهمم. فقط باید ببینم بقیه چی میگن@_@
هوم، کشاکش روزمرگی و هیجان
این عنوان یه نوشتم بود فک کنم *وی یادش نمی آید نوشته است یا نه *
خیلی عجیبه، ها، بچه های اینجا چقدر شبیه همن...
وی هر شب یک نوشته از آرشیو را میخواند....
دیدگاه ها [ ۵۲ ]