مکالمه ی شبانگاهی من و دوستان:/

من: M، الان ریاضی کجای کتابیم؟
M: نمی دونم. یا فصل سه. یا فصل چهار.
من: فصل سومیم بابا. ولی می خواستم ببینم تموم شده یا نه.

چند ساعت بعد...
من:F، فصل سوم ریاضی تموم نشده که؟ شده؟
F: تموم شده.
من: .....(بچه ها افق کجاست؟)

یک ساعت بعد...
من: R، می دونستی فصل سوم ریاضی تموم شده؟
R: تموم شده؟! جدی می گی؟!! من تازه امروز شروع کردم به خوندن!
من: منم هنوز دارم جزوه هاشو می نویسم:/


و این بود خاطرات شاگردان نمونه از مدرسه ی نمونه^__^

البته بگم که... ما تنبل نیستیم! فقط دبیرها رحم ندارن و تند تند درس می دن. البته بعضی هاشون واقعا رعایت می کنن. اما به خاطر تدریس جت موتوری بعضی ها، واقعا نمی شه هم پاشون پیش رفت.

تازگی ها یه گروه مشاوره زدن برای دوازدهمی ها، که مشاور مدرسه همش پیام های کنکوری و فلان و بهمان می فرسته توش. حدود یک هفته پیش همه ی دوازدهمی های مدرسه تصمیم گرفتیم از مشاور کمک بخوایم. گفتیم با دبیرها و مدیر صحبت کنه تا یه هفته دبیرها درس ندن و بذارن درس های عقب افتاده رو بخونیم.
خلاصه این که تمام هفته منتظر نتیجه بودیم. تا این که دیروز بچه ها توی گروه مشاوره شروع کردن به غر زدن و گفتن با این وضع ما دیپلم هم نمی تونیم بگیریم چه برسه به کنکور و....خداییش هم راست می گفتن. گروه رو پیام بارون کردن. منم چون وضع بهتری از بقیه نداشتم، پیام های گروه رو به مامانم نشون دادم تا یکم بهتر شرایط رو درک کنه. و خداروشکر درک هم کرد و گفت بچه ها راست می گن و حق دارن اذیت باشن.
قند تو دلم آب شد وقتی فهمیدم کسایی هم هستن که درست مثل من دائم در حال در جا زدنن. الان یه خورده آروم تر شدم.
البته نه تنها مشاور و معاون جوابمون رو ندادن، بلکه تمام پیام ها رو پاک و گروه رو یه طرفه کردن!!
آخرش هم معاون گفت: اگه مشکلی دارید به شخصی مشاور بگین.
یعنی دور از جون کورن که اون همه پیام رو ندیدن؟ البته معلومه که دیدن، وقتی ندیدن چطوری حذفشون کردن؟
واقعا با این شیوه ی آموزشی مجازی می خوایم به کجا برسیم؟ اگه امتحانات دی ماه حضوری باشه که من بدبخت می شم!!

این طوری فایده نداره. باید یه روز کودتا کنم. بذار ببینم.... جوهر بی رنگ هست، سنوخب هست، دوستان معترض هم هست. آهان!
22 بهمن کودتا می کنم:/
اعتراض معتراض هم نداریم.

اگه نصف شب صدای تیر اندازی شنیدید بدانید که وایولت جایی همین دور و برهاست!!