_شوخی می کنی!
_نه. خودم دیدمشون. داشتن سوار قطار سریع السیر می شدن. می گفتن قراره برن قطب شمال. می خوان بابا نوئل رو ببینن.
_هووف!! چقدر کیتی و سم و بچه ان!  یعنی نمی دونن بابا نوئل فقط مال قصه هاس؟ اون ها بر اساس یه داستان خیالی می خوان برن قطب شمال؟
 _شاید اون ها بچه باشن. و شاید به قول تو بابا نوئل اصلا وجود خارجی نداشته باشه، اما حداقلش اینه که اون ها می دونن چی می خوان. و این خودش قدم بزرگی در مسیر بزرگ شدنه.
_هیچم نیست! مزخرف تحویل من نده، اسکات.
_می دونی فرق تو با اون ها چیه؟
_معلومه! اون ها احمقن. ولی من نیستم. پرسیدن نداره که!
_نه. اشتباه می کنی. فرق تو و اون دوتا بچه توی احمق بودن و نبودن نیست. توی امید داشتن به زندگیه.
_منظورت رو نمی فهمم...
_ببین جوزف، تو رئیس یه شرکت بزرگی. هر روز پشت میزت می شینی، قهوه می خوری، کارمندهای تنبل رو اخراج می کنی و از پشت پنجره به فضای غبار گرفته ی شهر خیره می شی. ولی اون  بچه ها دارن زندگی می کنن. اون ها به لیست شرکت هایی که قراره باهاشون قرار داد ببندن اخم نمی کنن. شونه هاشون رو در برابر رقیب کت و شلواریشون بالا نمی اندازن و فراموش نکردن که هنوز باید زندگی کنن.
_هر کسی یه جور زندگی می کنه، اسکات. منم همین جوری خوشحالم.
_پس می شه بگی فقط به فکر کار و پول در اوردن بودن چه لذتی داره؟
_لذت این که...لذت این که...نگران  نیستم دخترم بگه دوستاش آخرین مدل تبلت رو دارن ولی  تبلت من مال عصر حجره.
_فقط همین؟
_خب شاید این رو هم بشه گفت: خانمم می تونه هر چقدر که دوست داره دکوراسیون خونه رو مد روز بکنه. تازه می تونیم سه نفری بریم خارج کشور و تا دلمون خواست بگردیم.
_ دیگه چی؟
_دیگه... دیگه به گمونم هیچی.
_اصلا بزرگ نشدی. دلیلت برای زندگی کردن اشتباهه. و اگه فکر می کنی دختر و خانمت این جوری راضی ان، سخت در اشتباهی. شاید هر سه نفرتون حس کنید شادترین خانواده ی روی زمین هستین، اما فقط کافیه شرکتتون ورشکسته بشه، اون وقت دیگه هیچی ندارین.
_ و اون بچه دهاتی های بی پول چی دارن که من ندارم؟!
_محبت، شادی.آرزوهای قشنگ. ای کاش می شد به همه ی دنیا نشون بدم که بچه ها شادترین انسان های روی زمین هستن.
_خیلی بچه ای.
_می دونم. اما ترجیح می دم اوقات فراغتم رو سر پیدا کردن بابا نوئل صرف کنم، نه خریدن آحرین مدل تبلتی که هیچ وقت آخرین مدل نمی مونه. من و اون دوتا بچه دنبال اولین و آخرین شادی موجود می گردیم، شادی ای که هیچ وقت قدیمی نمی شه و قیمتش فقط یه لبخند کوچیکه. ما جست و جوگران رویاها هستیم.