1: همانا ملکه وایولت از دکوراسیون قصر خسته شده؛ و در عین حال دوستش نیز دارد.
هر بار که در سرسراهای قصر قدم می‌زند، تک‌شاخ دامنش را سوراخ می‌کند، رنگین‌کمان بالای سرش آواز می‌خواند و بستنی بر سرش می‌بارد. او از این همه شیرینی بسی خسته است؛ اما دیگر میلی به تغییر ندارد زیرا همیشه همین اتفاق می‌افتد.

2: ملکه وایولت هرگز منتظر اسب سفید شاهزاده نیست.
- نه پس می‌خواهید ملکه منتظر شاهزاده‌ا‌ی پایین‌مرتبه باشد؟
- دقت کن! گفتم اسب سفید شاهزاده. نه خود شاهزاده!
- اسب سفید شاهزاده کیست؟
- این است. این هم اسب سفید خود ملکه‌ می‌باشد. برای همین گفتم به اسب شاهزاده نیازی ندارد.
- بله. راست می‌‌گویی. همانا اسب شاهزاده از زمان‌های دور و دراز از کمبود توجه رنج می‌برده و مشخص هم نیست که چرا مردم از او خوششان نمی‌آید. اما تا دلتان بخواهد عاشق این و این هستند.

3: تی‌دی‌ال‌تی، مشاور اعظم، همه‌ کاره‌ی قصر است. اگر او نباشد، نظری پاسخ داده نمی‌شود، به قصرهای دیگر سرزده نمی‌شود و کلا همه چیز تعطیل است. ولی تی‌دی‌ال‌تی بعضی وقت‌ها خسته می‌شود و وقتی ملکه سراغش می‌رود، تن به کار نمی‌دهد. تازه پول‌ هم می‌گیرد! مشاورهای قصرهای خارجی با جان و دل کار می‌کنند، ولی تی‌دی‌ال‌تی کمی گستاخ است. فقط به خاطر زحمات گاه و بیگاهش است که ملکه وایولت او را می‌بخشد.

ملکه سمت راستی. و مشاورش سمت چپ

4: ملکه سرسراهای طولانی را دوست دارد. از جمله این، این و این. ولی ساکنین قصرهای دیگر سرسراهای کوتاه‌تر را بیش‌تر دوست دارند. از جمله این، این، و در کمال تعجب، این!

5: ملکه وایولت با هویتی ناشناس طرفدار قصر خودش است. (با اکانتی دیگر خودش را دنبال می‌نماید.)
مردم از این همه صداقت.

6: آرزوی دست‌نیافتنی ملکه: رشد ناگهانی سرسرای آرشیو از قد کرم به قد مار!

آرشیو: تنها سرسرایی که دیگران از طولانی بودنش فرار نخواهند کرد!

7: ملکه رازی دارد. رازی که هیچ وقت دلش نمی‌خواهد برملا شود. اما با این حال، عزمش را جزم کرده تا آن را مطرح سازد. بلکه راه حلی برای مشکلش پیدا شود.
او هر شب کابوس می‌بیند. کابوس سایه‌ای ترسناک و ناشناخته که در اتاقش جولان می‌دهد و خواب را از او می‌رباید. می‌دانید او کیست؟ بله! همانا او همان دنبال‌کننده‌ی خاموش است! (سیاهی کیستی؟ سیاهی ببخشید دارم شوخی می‌کنم. هر کی هستی لطفا به دل نگیر. باشه سیاهی؟)

8: کسی که نامه‌های ملکه را می‌نویسد کمی بی‌سواد تشریف دارد. متونی پر از غلط املایی، جملات نصفه، و بدون رعایت نیم‌فاصله، همه و همه تقصیر اوست. همانا کیبورد نویسنده‌ای بی‌اعصاب است!

وقتی کیبورد آبروی ملکه را می‌ریزد

10: ملکه در هر راهرو یاقوتی پنهان کرده که اگر آن را بیابید و لمس کنید، هیچ چیزی از شما کم نخواهد شد. و البته چیزی هم به شما اضافه نخواهد شد! گفته باشم!
شاعر بزرگ می‌فرماید:
ز این پست تا آن پست یاقوت بجوی!

11: از پیک نامه‌رسان که دیگر نگویم! اسبش سفید است، ولی همواره لنگ می‌زند. ملکه در قصر می‌نشیند و با کمک مشاور اعظم، نامه‌های مردم را می‌خواند. اما پیک دیر به دیر کارش را انجام می‌دهد و گاهی وقت‌ها هم اصلا جواب نامه‌ها را نمی‌رساند.

12: ملکه جادوگر هم دارد. در قصرش پرتال می‌سازد و بازدیدکنندگان را به قصرهای دیگر راهی می‌نماید. در انتهای قصر، سمت چپ، می‌توانید راهرو را ببینید. گرچه فعلا قصر اول بسته است!

13: قصر جای آرامش‌بخشی است. اما همواره خطرات در کمین آن خواهد بود. Eror 504 و نابودی سرورها از جمله آن هستند. اما ملکه باهوش است (او مای گاد!) و در جهان موازی بلاگفا نیز برای خودش قصری دارد. (بابا تو دیگه کی هستی؟ ناموسا چجوری این به فکرت رسید؟! @_@)

14: ملکه دروغگو هم هست! حرف‌های رفتنش را زیاد جدی نگیرید. اما کسی چه می‌داند، بالاخره در مواقعی او هم محو خواهد شد.

 

 

اگه تا اخر خوندی بهت تبریک میگم!